از پريدنهاي رنگ و از تپيدنهاي دل عاشق بيچاره هرجاهست رسواميشود
از پريدنهاي رنگ و از تپيدنهاي دل عاشق بيچاره هرجاهست رسواميشود
وچنان عشقی به دریا داشتم
که با اولین نگاهم به تو
غرق شده خودم را غریبانه دیدم
اما تو...تو که بودی؟
سایه؟یا یک رویای نا پایدار
که دریا را دوست داشتی
فقط به یک نگاه و یک خاطره
من بدون نجات غریق
بی پروا خودم را به آب زدم
که شاید عشق را به تو بیاموزم
تو عشق را نیاموختی!
ومن غرق شدم
و تو ماندی و خاطره شناگری
که عاشق دریا بود
اما شنا نمی دانست
نسرین بهجتی
عشق
امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند