هیچ وقت این دو جمله رو نگو:
١)ازت متنفرم ٢)دیگه نمیخوام ببینمت
هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو:
١)از خود متشکر ٢)وراج
هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن:
١)پدر ٢)مادر
هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو:
١)نمیتونم ٢)بد شانسم
هیچ وقت این دو تا کارو نکن:
١)دروغ ٢)غیبت
�هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن :
١)آرامش در اعتیاد ٢)امنیت دور از خانه
همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:
١)آرامش با یاد خدا ٢)دعای پدر و مادر
همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١)دوستای گذشته رو ٢)خاطرات خوبت رو
همیشه به این دو نفر گوش کن:
١)فرد با تجربه ٢)معلم خوب
همیشه به دو تا چیز دل ببند:
١)صداقت ٢)صمیمیت
* * * بقیه جمله ها در ادامه مطلب* * *
آسمانم دلم برای تـو، آنقدر تنگ می شودکه آغـوشمبرایـــش کهکشان است !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
“دلتنگى”
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش رامیکنددلتنگتم
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خیاط خوبی ست خدا
اما
دل مرا، به عمد یا سهو،نمی دانم!!…
شاید بی هوا
تنگ به سینه ام کوک زد…
بقیشونو تو ادامه مطلب بخونید
ضمن عرض سلام و تسلیت به مناسبت ایام سوگواری سومین امام شیعیان حضرت اباعبدالله حسین(ع) لطفا این فایل زیر را دانلود نموده و مطالعه نمایید تا به وقایعی که در دهه اول محرم رخ داده آشنایی بیشتر پیدا کنید.
سر خود را مزن اینگونه به سنگ
دل دیوانه ی تنها دل تنگ
منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
پیش این سنگدلان قدر دل و سنگ یکی است
قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین
چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت اینگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته ای سرد مکن
با غمش باز بمان
سرخ رو با ش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ
دل دیوانه تنها دل تنگ
" فریدون مشیری"
خوشبختی، داشتن ِ دوست داشتنی ها نیست!
دوست داشتن داشتنی هاست.
***
مدت زمان : 00:03:31
حجم فایل : 915 کیلوبایت
سازنده : سبحان پيروي
=-=-=-=-=-=-=
دانلود فایل
بهترين برادر | ||||||||||||||
امام عسكرى سلام الله علیه : | ||||||||||||||
خَيرُ إخوانِكَ مَن نَسِيَ ذَنبَكَ، وذَكَرَ إحسانَكَ إلَيهِ | ||||||||||||||
بهترين برادر تو آن كسى است كه گناه و خطاى تو را به خودش، فراموش كند و خوبی هایت را به او یاد آوری نماید . | ||||||||||||||
دوستی در قرآن و حدیث: ح 478 |
||||||||||||||
سه شنبه 14 شهريور 1391 17 شوال 1433 4 سپتامبر 2012 |
بیشتر کودکان، با طرح سوالهای غیرمنتظره درباره موضوعات مختلفی از جمله خدا، موجب شگفتی بزرگسالان میشوند. مشکل بسیاری از کودکان، این است که والدینشان، انرژی آنها را صرف همه چیز، از کلاسهای هنری و ورزشی گرفته تا رایانه میکنند، اما از درس ایمان غافلاند. آنها فراموش میکنند که آنچه میگویند و عمل میکنند یا نمیگویند و عمل میکنند، تاثیر ماندگاری بر کودک میگذارد.
جهت مطالعه کامل به ادامه ی مطلب مراجعه شود
ارسالی ازsh-tfr
متاسفانه یکی از گناهانی که گریبانگیر خیلی هاست، گناهی است به نام...
جهت مطالعه ی کامل مقاله به ادامه ی مطلب مراجعه بفرمایید
sh-tfr
كوچ پرنده به من آموخت :
وقتي هواي رابطه سرد است......
بايد رفت!!!
.
.
.
پربغضم امشب.....!!!
شانه ات ساعتي چند رفيق.....؟؟
.
.
.
يه زد و خورده ساده بود!
تو جا زدي
من جا خوردم!
.
.
.
خسته ام .....
نه اينكه كوه كنده باشم.....
دل كنده ام......!!
.
.
.
نترس جانم....
ظرفيت باور من به اندازه تمام دنياست....
تو دروغت را بگو.....!
.
.
.
هيس!
ساكت!
آهسته برويد!
آهسته بيائيد!
اينجا وجدان ها همه خوابند.....!!!
گاه مثل غزلی تازه که ناگاه بیاید
یک نفر کاش که با خستگی ام راه بیاید
چشم دارم به نگاهی و براهی که تو باشی
شب قدم میزنم از شوق اگر ماه بیاید
عشق دارد سر دیوانگی و عقل ندارد
یک نفر کاش در این مساله کوتاه بیاید
اخم کن تا غزلی تازه بیاید به سراغم
شعر با اخم تو اشکی ست که ناگاه بیاید
***
باز هم فاصله افتاده میان من و راهم
یک نفر کاش در این فاصله از راه بیاید
زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) | ||||||||||||||
امام هادی سلام الله علیه : | ||||||||||||||
إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ | ||||||||||||||
اگر قبر عبد العظيم حسنی را در شهرتان (ری) زيارت كنی مانند آن است كه امام حسين را زيارت كرده باشی | ||||||||||||||
ميزان الحكمة: ح8181 |
||||||||||||||
هرگز فراموش نمیكنم برای داشتنت دلی را به دریا زدم كه از آب واهمه داشت...
وقتی تمامِ زندگی ات شده باشد..
جز آغوشش ...
پناهِ دیگری نداری...
حتی اگر از خودش دلگیر باشی...!
کلافه کرده ای مرا
چرا نگاهت
از نوشته های من قشنگتر است !؟
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است
معذرت خواهی یعنی: اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره . . . / .
پيدا کــــــــردن کسي که بهت بگه دوسـت دارم سخت نيست
پيدا کــــــــردن کسي که
واقعا بهت ثابت کنه دوست داره سختــه...!!!
دنيا پر از تباهي است، نه به خاطر وجود آدمهاي بد، بلكه به خاطر سكوت آدمهاي خوب
“این ادب اصیل مان است:نجابت - قدرت- احترام- مهربانی- خوشرویی
چند وقت پيش با پدر و مادرم رفته بوديم رستوران كه هم آشپزخانه بود هم چند تا ميز گذاشته بود براي مشتريها ,, افراد زيادي اونجا نبودن , 3نفر ما بوديم با يه زن و شوهر جوان و يه پيرزن پير مرد كه نهايتا 60-70 سالشون بود ,,
ما غذا مون رو سفارش داده بوديم كه يه جوان حدود 35 ساله اومد تو رستوران يه چند دقيقه اي گذشته بود كه اون جوانه گوشيش زنگ خورد , البته من با اينكه بهش نزديك بودم ولي صداي زنگ خوردن گوشيش رو نشنيدم , بگذريم شروع كرد با صداي بلند صحبت كردن و بعد از اينكه صحبتش تمام شد رو كرد به همه ما ها و با خوشحالي گفت كه خدا بعد از 8 سال يه بچه بهشون داده و همينطور كه داشت از خوشحالي ذوق ميكرد روكرد به صندوق دار رستوران و گفت اين چند نفر مشتريتون مهمونه من هستن ميخوام شيرينيه بچم رو بهشون بدم ,,
به همشون باقالي پلو با ماهيچه بده ,, خوب ما همه گيمون با تعجب و خوشحالي داشتيم بهش نگاه ميكرديم كه من از روي صندليم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش كردم و بهش تبريك گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش داديم و مزاحم شما نميشيم, اما بلاخره با اسرار زياد پول غذاي ما و اون زن و شوهر جوان و اون پيره زن پيره مرد رو حساب كرد و با غذاي خودش كه سفارش داده بود از رستوران خارج شد , ,,,
خب اين جريان تا اين جاش معمولي و زيبا بود , اما اونجايي خيلي تعجب كردم كه ديشب با دوستام رفتيم سينما كه تو صف براي گرفتن بليط ايستاده بوديم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو ديدم كه با يه دختر بچه 4-5 ساله ايستاده بود تو صف ,,, از دوستام جدا شدم و يه جوري كه متوجه من نشه نزديكش شدم و باز هم با تعجب ديدم كه دختره داره اون جوان رو بابا خطاب ميكنه ,,
ديگه داشتم از كنجكاوي ميمردم , دل زدم به دريا و رفتم از پشت زدم رو كتفش ,, به محض اينكه برگشت من رو شناخت , يه ذره رنگ و روش پريد ,, اول با هم سلام و عليك كرديم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پيش بچتون بدنيا اومدو بزرگم شده ,, همينطور كه داشتم صحبت ميكردم پريد تو حرفم گفت ,, داداش او جريان يه دروغ بود , يه دروغ شيرين كه خودم ميدونم و خداي خودم,,
ديگه با هزار خواهشو تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتي وارد رستوران شدم دستام كثيف بود و قبل از هر كاري رفتم دستام رو شستم ,, همينطور كه داشتم دستام رو ميشستم صداي اون پيرمرد و پير زن رو شنيدم البته اونا نميتونستن منو ببينن كه دارن با خنده باهم صحبت ميكنن , پيرزن گفت كاشكي مي شد يكم ولخرجي كني امروز يه باقالي پلو با ماهيچه بخوريم ,, الان يه سال ميشه كه ماهيچه نخوردم ,,, پير مرده در جوابش گفت , ببين امدي نسازيها قرار شد بريم رستوران و يه سوپ بخريم و برگرديم خونه اينم فقط بخاطر اينكه حوصلت سر رفته بود ,, من اگه الان هم بخوام ولخرجي كنم نميتونم بخاطر اينكه 18 هزار تومان بيشتر تا سر برج برامون نمونده ,,
همينطور كه داشتن با هم صحبت ميكردن او كسي كه سفارش غذا رو ميگيره اومد سر ميزشون و گفت چي ميل دارين ,, پيرمرده هم بيدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مريضيم اگه ميشه دو تا سوپ با يه دونه از اون نوناي داغتون برامون بيار ,,
من تو حالو هواي خودم نبودم همينطور اب باز بود و داشت هدر ميرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس كردم دارم ميميرم ,, رو كردم به اسمون و گفتم خدا شكرت فقط كمكم كن ,, بعد امدم بيرون يه جوري فيلم بازي كردم كه اون پير زنه بتونه يه باقالي پلو با ماهيچه بخوره همين ,,
ازش پرسيدم كه چرا ديگه پول غذاي بقيه رو دادي ماهاكه ديگه احتياج نداشتيم ,, گفت داداشمي ,, پول غذاي شما كه سهل بود من حاضرم دنياي خودم و بچم رو بدم ولي ابروي يه انسان رو نبرم,, اين و گفت و رفت ,,
يادم نمياد كه باهاش خداحافظي كردم يا نه , ولي يادمه كه چند ساعت روي جدول نشسته بودم و به دروديوار نگاه ميكردم و مبهوت بودم ,,,, واقعا راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دميد